سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سراب عشق*دوراهک*

امشب میخوام فقط واسه دل خودم بنویسم.واسه دلی که خیلی ها  شکستنش.... 

 

واسه دلی که جز خدا کسی همراهش نبود.واسه دلی که یه روز واسه

یکی می تپید اما حالا فقط و فقط منتظره یه چیزه...یه ایست...یه مرگ...یه

پایان

اون محکوم شده به تپیدن,محکوم به شکستن و دم نزدن,محکوم به تنها

ادامه دادن...

این دل یه روز عاشق بود تنها دلیل تپیدنش عشقش بود اما دل عشقش

واسه یه دل دیگه می تپید...

دلم دلش گرفته

گاهی اوقات صدای آهش رو می شنوم.صدای ناله های شبانشو...

گاهی اوقات دلداریش میدم بغلش میکنم بوسش میکنم ...

میگم دلم

نترس یه روز تموم میشه دیگه صدای آهت کسی رو اذیت نمیکنه بت قول

میدم.

و حالا دلم...فقط ...منتظر یه چیزه

یه خواب همیشگی...

 

 


نوشته شده در دوشنبه 93/6/17ساعت 10:39 صبح توسط سراب عشق(دوراهک) نظرات ( ) | |

 


بنویسید بعد مرگم روی سنگ*با خطوطی نرم و زیبا و قشنگ


 

اینکه اینجا خفته در این گور سرد * بودنش را هیچ کس باور نکرد


نوشته شده در چهارشنبه 93/6/12ساعت 1:2 عصر توسط سراب عشق(دوراهک) نظرات ( ) | |

عــزیــــز دلـــم سلام..

الان یک سال میشه دیگه نه شــب بـخـیــر گفتیم نه صبـحـهــا بهت گفتم

روز خوبی در پیش داشته باشی..

الان یک سال میشه صدای خنده هاتو نــشـنیدم..

یک سال شد که دیگه باهم دوست نــیـستیم و جــــدا شدیم..

چقدر ساده همه ی خاطرات و به قول خودمون خوش بودن و واسه هم مهم بودن به

همین راحتی از بین رفت..

همیشه میگفتی خیلی خونسرد هستم ولی این چند وقت دیدی که اصلا خونسرد نـــبــودم و

فقط صبوری کردم چون تو  واسم مهم بودی..

هه..

بگذریم..

تا امروزم روت حساس بودم و نــتـونستم حـــســــاس نـــباشم..

دیشب نوشتم ،هنوزم گوشه ی قلبم تو تنهافرد محبوبی.. اره مــحـبـوبـــی ولی دیگه

نه بــرمــیـگـــردی ، نه بــرمـیـگـــردم..

بعداز جداییمون فقط این چندوقت یکم گلایه کردم که از نظر خودم چیزی هم نـــگفتم

حالا ولی اینم نباید میگفتم..

همیشه متنفر بودم از گلایه نوشتن درمورد عــشـــقــم و عــزیـــــز..

گرچه حرفها دارم ولی دیگه جدی جدی در موردت چیزی نـــمینویسم چون میدونم

یا گلایه میشه یا میشه چیزی مثل گلایه..

دلــخــــورم ولی بیخیااااال..

دلخوری؟ نـــمیدونم چی بگم..

اگر چیزی گفتم بهت و چیزی خواستم ازت فقط بخاطر خودت بود فــداتــشـــــم..

عــزیـز دلـــم ، هر وقت ماه تو اسمون هست و نگاهش میکنم یاد اون غروب میفتم

که زنگ زده بودیم و کلی خندیدیم و بعدشم من زیادی احساساتی شده بودم و

از خوشگلی ماه حرف میزدم،یادت میاد چی گفتی؟؟یادش بخیر

بگذریم..

راستی فــداتــشـــم مــواظـــب چـشـمــات باش ، ظعیف نــشه اخه واسه دکتر شدن

لازمش داری دیگه..

دیگه نه برگرد ، نه برمیگردم..

خواستم اخرین بار هم مثل روزهای دوستیمون صحبت کنم تا به دلـــم بــشـیـنـــه..

تو ازمن خوشگل تر هستی،تو خوشگل بودی از نظر من و خوشگلی ، در این مورد

حرف هرکسو باور نکن از من گفتن بود و دلیلشم واضح هست..

نـــباید دوسـتـیـمــون اینجوری تموم میشد ولی کاریش نـــمیشه کرد..

وقتی بعضی خاطرات تلخ اواخر دوستیمون برام مرور میشه باعث جنونم میشه،

واسه همین بود دیوونه شدم و چندتا پست گذاشتم..

اما اخرشم نگفتم و نــمیگم دلایل اصلی دلخور شدنم و دلم پر بودن چی بود..

ببخشید ، نه ، من کار بدی نکردم اصلا ولی شاید یه جا من هم یکم بد بودم واسه همین گفتم

البته شاید بد بودما   ولی بد نبودم..

همچنان اهنگ بلاتکلیف و تو ازادی وجوابم کردن انگاری وحلقه از استادخراطها و اهنگهای امیرعلی  واسم دلنشین هست

اما این حس و حالی که دارم هیچ اهنگی ارامش بهم نمیده بیشتر باعث جنون میشه..

یـــک سال از جداییمون گذشت..

نگفتم برگرد و نـــمیگم چون  اخر  کارمون جدایی هست  پس ارزو میکنم با کسی که هستی

خوشبخت باشی..

هــه..

ساعت و روز و ماه میگذره و ما دیگه هیچوقت کنارهم نـــیـستیم..

خیلی بیشتر از این دوست داشتم بنویسم و میتونم بنویسم و خیلی حرف و خاطرات

تو ذهنم هست ولی همینا  بسه دیگه..

روز و شب خوبی داشته باشی..

دیگه چیزی نمیگم چون دلم راضی نیست به این کار و گلایه کردن از عزیزی که کنارم بود و

باهم زندگی کردیم..

اما خیلی دلگیرم ازت..

دیگه در موردت نــمینویسم چون گلایه هست همش..

هرچی گفتم و گفته بودم بهت بی شک درست بود ، مرور  زمان  بهت  ثابت میکنه همه چی رو..

هیچوقت بد تورو نخواستم..

همجوره دوستت داشتم ولی بازهم فقط این رابطه ای که الان دیگه باهم داریم موندگار شد و

شاید بــمونه..

این چند وقتی که نت..  میتونم باشم میخوام  خیلی اروم تر باشم..

خوش باشی..

شـــب بــخـیــر فــداتـشـــــم..

هــه..

اهنگ دیگه مجبور نیستی و 24ماه استادخراطها و خداحافظ از علیرضاروزگار و

حرومت باشه از افشین اذری و شبای رفتن تو فوت از مجید علیپور و

بعضی از اهنگهای پویا بیاتی و محمدیاوری..

امشب ، اخرین شب نوشتنم در موردت تقدیم به تو !!


بی من خوش باشی عــزیـزدلـــــم..

هه..

خداهمرات


اخـــریــن پـســـت بــرای مـخــاطــب عــزیـــــزم..

10:45، 2شنبه 1392/11/28

 

در مورد این پست لطفا کسی نــظــر نــــده ، ممنون

 


نوشته شده در پنج شنبه 93/6/6ساعت 9:53 صبح توسط سراب عشق(دوراهک) نظرات ( ) | |

میدانم روزی تو مرا در آغوش خواهی گرفت . . .

 

پشیمان و با چشمانی پر از اشک ، خودم را که نه ! عکسم را !

 

عکسی که در زیر آن نوشته شده ” چهل روز گذشت

 


نوشته شده در یکشنبه 93/6/2ساعت 5:27 عصر توسط سراب عشق(دوراهک) نظرات ( ) | |

شنبه ها رو با نام تو آغاز میکنم

یک شنبه ها رو با یاد تو می گذرانم

دوشنبه ها رو با بوی تو می گذرانم

سه شنبه هارو با خاطرات تو می گذرانم

چهار شنبه ها رو با مهر تو می گذرانم

پنج شنبه ها رو با عشق تو می گذرانم

جمعه ها رو با فکر کردن به تو می گذرانم

هفته ها رو به عشق تو به پایان می رسانم


نوشته شده در چهارشنبه 93/5/29ساعت 10:42 عصر توسط سراب عشق(دوراهک) نظرات ( ) | |

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ


دنیای ادبیات - تعمیرات خودرو - دانلود | لایک - آتلیه عکاسی کودک - محیط زیست - ایکس باکس